معنی فارسی compassionated

B2

دلسوز، کسی که نسبت به دیگران احساس همدردی و توجه دارد.

Showing or feeling sympathy and concern for others.

example
معنی(example):

دکتر با احساس به نگرانی‌های بیمار خود گوش داد.

مثال:

The compassionate doctor listened to her patient's concerns.

معنی(example):

او نسبت به قربانیان فاجعه احساس دلسوزی کرد.

مثال:

She felt compassionate towards the victims of the disaster.

معنی فارسی کلمه compassionated

: معنی compassionated به فارسی

دلسوز، کسی که نسبت به دیگران احساس همدردی و توجه دارد.