معنی فارسی compassivity

B1

دلسوزی، کیفیت احساس همدردی و توجه به دیگران.

The quality of being compassive; empathy or sympathy.

example
معنی(example):

دلسوزی جامعه در زمان بحران مشهود بود.

مثال:

The compassivity of the community was evident during the crisis.

معنی(example):

دلسوزی او الهام‌بخش بسیاری برای داوطلب شدن بود.

مثال:

Her compassivity inspired many to volunteer.

معنی فارسی کلمه compassivity

: معنی compassivity به فارسی

دلسوزی، کیفیت احساس همدردی و توجه به دیگران.