معنی فارسی compatibly

B1

سازگارانه، به صورت همخوان یا هماهنگ با شرایط دیگر.

In a manner that is capable of existing or occurring together without conflict.

example
معنی(example):

نرم‌افزار با دستگاه‌های مختلف به‌صورت سازگار کار می‌کند.

مثال:

The software works compatibly with various devices.

معنی(example):

آنها سال‌ها به‌صورت سازگار زندگی کرده‌اند.

مثال:

They have been living compatibly for years.

معنی فارسی کلمه compatibly

: معنی compatibly به فارسی

سازگارانه، به صورت همخوان یا هماهنگ با شرایط دیگر.