معنی فارسی compensational
B1مرتبط با جبران، چیزی که برای جبران یک نقص یا کمبود ارائه میشود.
Relating to or serving as compensation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مزایای جبرانی به کارکنان کمک میکند تا احساس ارزشمندی کنند.
مثال:
The compensational benefits help the employees feel valued.
معنی(example):
او برای کار اضافی خود یک پرداخت جبرانی دریافت کرد.
مثال:
He received a compensational payment for his overtime work.
معنی فارسی کلمه compensational
:
مرتبط با جبران، چیزی که برای جبران یک نقص یا کمبود ارائه میشود.