معنی فارسی compensative

B1

حمایت‌کننده از جبران، چیزی که به جبران یک ضرر یا خسارت کمک می‌کند.

Serving to compensate or make amends.

example
معنی(example):

اقدامات جبرانی برای کمک به افرادی که تحت تأثیر تغییرات قرار گرفتند طراحی شده بود.

مثال:

The compensative measures were designed to aid those affected by the changes.

معنی(example):

آنها حمایت جبرانی به قربانیان فاجعه ارائه کردند.

مثال:

They offered compensative support to the victims of the disaster.

معنی فارسی کلمه compensative

: معنی compensative به فارسی

حمایت‌کننده از جبران، چیزی که به جبران یک ضرر یا خسارت کمک می‌کند.