معنی فارسی complexly

B1

به‌طرز پیچیده یا درهم تنیده، به‌ویژه در توصیف احساسات یا ایده‌ها.

In a complicated or intricate manner.

example
معنی(example):

این کتاب داستان‌های پیچیده‌ای از عشق و از دست دادن را بررسی می‌کند.

مثال:

The book explores complexly intertwined stories of love and loss.

معنی(example):

افکار او به‌طور پیچیده‌ای بیان شدند و تجربیات متنوعش را منعکس کردند.

مثال:

Her thoughts were expressed complexly, reflecting her diverse experiences.

معنی فارسی کلمه complexly

: معنی complexly به فارسی

به‌طرز پیچیده یا درهم تنیده، به‌ویژه در توصیف احساسات یا ایده‌ها.