معنی فارسی complimentarity

B1

وضعیت یا کیفیت ویژگی‌هایی که به همدیگر می‌افزایند.

The state of being mutually complementary.

example
معنی(example):

تعریف‌گری آنان در همکاری باعث موفقیت پروژه شد.

مثال:

Their complimentarity in working together made the project successful.

معنی(example):

تعریف‌گری ایده‌هایشان به نوآوری منجر شد.

مثال:

The complimentarity of their ideas led to innovation.

معنی فارسی کلمه complimentarity

: معنی complimentarity به فارسی

وضعیت یا کیفیت ویژگی‌هایی که به همدیگر می‌افزایند.