معنی فارسی compotator

B1

ابزاری که برای مخلوط کردن و ترکیب میوه‌ها برای تهیه کمپوت استفاده می‌شود.

A device or tool used for mixing and combining fruits when making compot.

example
معنی(example):

کمپوتاتور برای تهیه دسته‌های بزرگ ضروری است.

مثال:

The compotator is essential for making large batches.

معنی(example):

برای مخلوط کردن میوه به‌طور یکنواخت به یک کمپوتاتور نیاز داریم.

مثال:

We need a compotator to mix the fruit evenly.

معنی فارسی کلمه compotator

: معنی compotator به فارسی

ابزاری که برای مخلوط کردن و ترکیب میوه‌ها برای تهیه کمپوت استفاده می‌شود.