معنی فارسی compromitment

B1

تعهدی که ممکن است به خطر بیفتد و عواقب ناگواری داشته باشد.

A commitment that entails the risk of loss or damage.

example
معنی(example):

تعهد به معنای یک تصمیم است که منابع را به خطر می‌اندازد.

مثال:

A compromitment is a decision that puts resources at risk.

معنی(example):

تعهد او به پروژه پس از اشتباهات مورد سوال قرار گرفت.

مثال:

Her compromitment to the project was questioned after the errors.

معنی فارسی کلمه compromitment

: معنی compromitment به فارسی

تعهدی که ممکن است به خطر بیفتد و عواقب ناگواری داشته باشد.