معنی فارسی concatervate
B1جمع شدن، به حرکت یا عمل پیوستن یا تودهای شدن اشاره دارد.
To collect or gather into a mass or heap.
- VERB
example
معنی(example):
برگها شروع به جمع شدن کردند وقتی که خشک شدند.
مثال:
The leaves began to concatervate as they dried.
معنی(example):
این الیاف، جمع میشوند و یک ماده ضخیمتر را تشکیل میدهند.
مثال:
These fibers concatervate, forming a thicker material.
معنی فارسی کلمه concatervate
:
جمع شدن، به حرکت یا عمل پیوستن یا تودهای شدن اشاره دارد.