معنی فارسی concentrical
B2هممرکز، به اشکالی اطلاق میشود که دارای مرکز مشترک باشند.
Describing shapes that share the same center point.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دایرهها هممرکز بودند و مرکز مشترکی داشتند.
مثال:
The circles were concentrical, sharing the same center.
معنی(example):
الگوهای هممرکز اغلب در طبیعت دیده میشوند.
مثال:
Concentrical patterns are often found in nature.
معنی فارسی کلمه concentrical
:
هممرکز، به اشکالی اطلاق میشود که دارای مرکز مشترک باشند.