معنی فارسی confineable
B1قابل محدود کردن، به معنای اینکه چیزی میتواند در یک فضای مشخص شده قرار گیرد یا محدود شود.
Capable of being confined or restricted in space or extent.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جعبه میتواند برای اشیاء کوچک محدود شود.
مثال:
The box is confineable to small items.
معنی(example):
این مواد میتوانند تحت قوانین خاص محدود شوند.
مثال:
These materials are confineable within certain regulations.
معنی فارسی کلمه confineable
:
قابل محدود کردن، به معنای اینکه چیزی میتواند در یک فضای مشخص شده قرار گیرد یا محدود شود.