معنی فارسی confiner

B1

کسی که چیزی را محدود می‌کند یا در جایی نگه می‌دارد.

One who confines or restricts something or someone.

example
معنی(example):

محدودکننده منطقه ایمنی را تضمین کرد.

مثال:

The confiner of the area ensured safety.

معنی(example):

او به عنوان محدودکننده در پروژه عمل کرد تا آن را در مسیر درست نگه دارد.

مثال:

He acted as a confiner in the project to keep it on track.

معنی فارسی کلمه confiner

: معنی confiner به فارسی

کسی که چیزی را محدود می‌کند یا در جایی نگه می‌دارد.