معنی فارسی conglutin
B1مادهای که به عنوان چسب در فرایندهای مختلف استفاده میشود.
A substance that serves as a binding agent.
- NOUN
example
معنی(example):
کنگلوتین به عنوان یک عامل چسباننده در بسیاری از دستورها عمل میکند.
مثال:
The conglutin acts as a binding agent in many recipes.
معنی(example):
در داروسازی، کنگلوتین برای بهبود قوام قرصها استفاده میشود.
مثال:
In pharmaceuticals, conglutin is used to improve the texture of tablets.
معنی فارسی کلمه conglutin
:
مادهای که به عنوان چسب در فرایندهای مختلف استفاده میشود.