معنی فارسی connubium
B1مفهوم ازدواج، به خصوص در زمینه روابط اجتماعی و خانوادگی.
A marriage or union; specifically, a legal bond between spouses.
- NOUN
example
معنی(example):
یک ازدواج پایهای برای بسیاری از خانوادهها میسازد.
مثال:
A connubium forms the foundation of many families.
معنی(example):
ازدواج آنها توسط دوستانشان جشن گرفته شد.
مثال:
The connubium between them was celebrated by their friends.
معنی فارسی کلمه connubium
:
مفهوم ازدواج، به خصوص در زمینه روابط اجتماعی و خانوادگی.