معنی فارسی consarned

B1

احساس نگرانی یا ناراحتی به دلیل یک واقعه منفی.

Feeling troubled or worried, often in a casual context.

example
معنی(example):

پس از آن از دست دادن، او درباره آینده‌اش واقعاً ناراحت بود.

مثال:

After the loss, he felt truly consarned about his future.

معنی(example):

او وقتی خبر بد را شنید، ناراحت به نظر می‌رسید.

مثال:

She looked consarned when she heard the bad news.

معنی فارسی کلمه consarned

: معنی consarned به فارسی

احساس نگرانی یا ناراحتی به دلیل یک واقعه منفی.