معنی فارسی conscionable

B2

مسئولانه و عادلانه به نحوی که قابل قبول و منطقی باشد.

Fair and reasonable; reflecting a sense of ethics or morality.

example
معنی(example):

تصمیم گرفته شده توسط کمیته به عنوان مسئولانه و منصفانه در نظر گرفته شد.

مثال:

The decision made by the committee was deemed conscionable and fair.

معنی(example):

داشتن شیوه‌های مسئولانه در کسب‌وکار ضروری است.

مثال:

It’s essential to have conscionable practices in business.

معنی فارسی کلمه conscionable

: معنی conscionable به فارسی

مسئولانه و عادلانه به نحوی که قابل قبول و منطقی باشد.