معنی فارسی conscionably

B1

به طور مسئولانه و عادلانه عمل کردن.

In a fair and ethical manner.

example
معنی(example):

او به طور مسئولانه عمل کرد وقتی که تصمیم به کمک به فقرا گرفت.

مثال:

He acted conscionably when he decided to help the poor.

معنی(example):

شما باید همیشه با دیگران به طور مسئولانه رفتار کنید.

مثال:

You should always treat others conscionably.

معنی فارسی کلمه conscionably

: معنی conscionably به فارسی

به طور مسئولانه و عادلانه عمل کردن.