معنی فارسی contractibly

B1

به معنای قابلیت انقباض به طور خاص و دقیق در شرایط مختلف.

In a manner that allows for contraction.

example
معنی(example):

این ماده می‌تواند به طور جمع‌شونده به تغییرات دما سازگار شود.

مثال:

The material can contractibly adapt to changes in temperature.

معنی(example):

طراحی به صورت جمع‌شونده برای راحتی در ذخیره‌سازی انجام شد.

مثال:

The design was made contractibly for ease of storage.

معنی فارسی کلمه contractibly

: معنی contractibly به فارسی

به معنای قابلیت انقباض به طور خاص و دقیق در شرایط مختلف.