معنی فارسی contrastimulus
B1محرکی که تفاوتها را به وضوح نشان میدهد و بر رفتار یا ادراک تأثیر میگذارد.
A stimulus that presents clear contrasts and affects behavior or perception.
- NOUN
example
معنی(example):
محرک تضادی که در آزمایش استفاده شد، بر پاسخهای شرکتکنندگان تأثیر گذاشت.
مثال:
The contrastimulus used in the experiment influenced the subjects' responses.
معنی(example):
یک محرک تضاد قوی میتواند به طور چشمگیری بر ادراک تأثیر بگذارد.
مثال:
A strong contrastimulus can affect perception significantly.
معنی فارسی کلمه contrastimulus
:
محرکی که تفاوتها را به وضوح نشان میدهد و بر رفتار یا ادراک تأثیر میگذارد.