معنی فارسی contrastive
B2متضاد، اشاره به تفاوتهای قابل مشاهده و مشخص بین دو یا چند چیز.
Relating to or noting a contrast; characterized by the presence of differences.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تحلیل متضاد تفاوتهای دو زبان را نشان داد.
مثال:
The contrastive analysis showed the differences between the two languages.
معنی(example):
معلمان از تکنیکهای متضاد برای توضیح مفاهیم جدید استفاده میکنند.
مثال:
Teachers use contrastive techniques to explain new concepts.
معنی فارسی کلمه contrastive
:
متضاد، اشاره به تفاوتهای قابل مشاهده و مشخص بین دو یا چند چیز.