معنی فارسی contributary
B1مشارکتکننده به معنی عواملی که به یک نتیجه یا حالت کمک میکنند.
Serving to contribute; providing addition or support.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جریانهای مشارکتکننده به رودخانه اصلی وارد میشوند.
مثال:
The contributary streams feed into the main river.
معنی(example):
عوامل مشارکتکننده زیادی بر نتیجه تأثیر گذاشتند.
مثال:
Many contributary factors influenced the outcome.
معنی فارسی کلمه contributary
:
مشارکتکننده به معنی عواملی که به یک نتیجه یا حالت کمک میکنند.