معنی فارسی cornerpiece

B1

قطعه‌ای از دکوراسیون یا مبلمان که در گوشه‌ها قرار می‌گیرد و به زیبایی فضا کمک می‌کند.

An artistic or decorative piece placed in a corner, often enhancing the overall design of a space.

example
معنی(example):

قطعه گوشه‌ای میز به اتاق زیبایی بخشید.

مثال:

The cornerpiece of the table added elegance to the room.

معنی(example):

آنها یک قطعه گوشه‌ای طراحی کردند که نقطه کانونی باغ شد.

مثال:

They designed a cornerpiece that became the focal point of the garden.

معنی فارسی کلمه cornerpiece

: معنی cornerpiece به فارسی

قطعه‌ای از دکوراسیون یا مبلمان که در گوشه‌ها قرار می‌گیرد و به زیبایی فضا کمک می‌کند.