معنی فارسی cosing

B1

عمل نزدیک شدن به کسی به منظور ایجاد رابطه‌ای صمیمی‌تر.

The act of becoming close or affectionate, often for personal gain.

example
معنی(example):

او به دوستانش نزدیک می‌شود تا حمایت آنها را به دست آورد.

مثال:

He is cosing up to his friends to get their support.

معنی(example):

نزدیکی می‌تواند یک استراتژی برای ساختن روابط بهتر باشد.

مثال:

Cosing can be a strategy to build better relationships.

معنی فارسی کلمه cosing

: معنی cosing به فارسی

عمل نزدیک شدن به کسی به منظور ایجاد رابطه‌ای صمیمی‌تر.