معنی فارسی counteradvantage
B1مزیتی که به منظور مقابله با مزیت دیگران تشخیص داده میشود.
An advantage that counteracts or offsets another advantage.
- NOUN
example
معنی(example):
آنها یک مزیت متقابل پیدا کردند که بازی را به نفع خود تغییر داد.
مثال:
They found a counteradvantage that turned the game in their favor.
معنی(example):
شناسایی مزیت متقابل در مذاکرات بسیار مهم است.
مثال:
Recognizing the counteradvantage is crucial in negotiations.
معنی فارسی کلمه counteradvantage
:
مزیتی که به منظور مقابله با مزیت دیگران تشخیص داده میشود.