معنی فارسی counterdifficulty
B1مشکلاتی که در برابر یک تلاش یا پیشرفت خاص بروز میکند.
Difficulties that arise in response to a challenge or effort.
- NOUN
example
معنی(example):
تیم در تلاش برای پیادهسازی طرح جدید با مشکلات مخالف مواجه شد.
مثال:
The team faced counterdifficulty when trying to implement the new plan.
معنی(example):
مشکلات مخالف معمولاً در طول تغییرات عمده بروز میکند.
مثال:
Counterdifficulties often arise during major transitions.
معنی فارسی کلمه counterdifficulty
:
مشکلاتی که در برابر یک تلاش یا پیشرفت خاص بروز میکند.