معنی فارسی counterrate

B1

نرخی که به طور معکوس از نرخ دیگری محاسبه می‌شود، معمولاً برای مقایسه یا ارزیابی.

A rate that is calculated in opposition to another rate, often for comparison or assessment.

example
معنی(example):

نرخ معکوس تورم به تثبیت اقتصاد کمک کرد.

مثال:

The counterrate of inflation helped stabilize the economy.

معنی(example):

او نرخ معکوس وام را محاسبه کرد تا تأثیر آن را ارزیابی کند.

مثال:

He calculated the counterrate for the loan to assess its impact.

معنی فارسی کلمه counterrate

: معنی counterrate به فارسی

نرخی که به طور معکوس از نرخ دیگری محاسبه می‌شود، معمولاً برای مقایسه یا ارزیابی.