معنی فارسی countervote

B2

رأی معکوس، رأی‌ای که مخالف یا مقابل یک رأی‌گیری دیگر است.

A vote that counters or opposes another vote.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت که علیه مقررات پیشنهادی یک رأی معکوس بدهد.

مثال:

She decided to cast a countervote against the proposed regulations.

معنی(example):

شورا یک رأی معکوس دریافت کرد که با تصمیم اکثریت مخالف بود.

مثال:

The council received a countervote that opposed the majority decision.

معنی فارسی کلمه countervote

: معنی countervote به فارسی

رأی معکوس، رأی‌ای که مخالف یا مقابل یک رأی‌گیری دیگر است.