معنی فارسی counterwager
B1شرط معکوس، شرطی که به منظور جلوگیری از باخت یا حمایت از یک شرط دیگر گذاشته میشود.
A wager placed to counteract the effects of another wager.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک شرط معکوس گذاشت تا از شرط اولیهاش محافظت کند.
مثال:
He placed a counterwager to protect his initial bet.
معنی(example):
قمارباز در واکنش به شانسها یک شرط معکوس گذاشت.
مثال:
The gambler made a counterwager in response to the odds.
معنی فارسی کلمه counterwager
:
شرط معکوس، شرطی که به منظور جلوگیری از باخت یا حمایت از یک شرط دیگر گذاشته میشود.