معنی فارسی counterwarmth
B1گرمای معکوس، نوعی احساس گرما که در مقابل احساس سرما ایجاد میشود.
A feeling of warmth that counteracts coldness.
- NOUN
example
معنی(example):
او در روز سرد احساس گرمای معکوس از بخاری کرد.
مثال:
He felt a counterwarmth from the heater on the cold day.
معنی(example):
پتو گرمای معکوس در برابر هوای سرد فراهم کرد.
مثال:
The blanket provided a counterwarmth against the chilly air.
معنی فارسی کلمه counterwarmth
:
گرمای معکوس، نوعی احساس گرما که در مقابل احساس سرما ایجاد میشود.