معنی فارسی counterwill

B1

اراده‌ای که خلاف خواسته و میل فردی عمل می‌کند.

A will that opposes or resists the desires or intentions of another.

example
معنی(example):

اراده متقابل او پیشرفت گروه را سخت کرده بود.

مثال:

His counterwill made it difficult for the group to proceed.

معنی(example):

او برخلاف اراده متقابلش عمل کرد تا به دوستانش کمک کند.

مثال:

She acted against her counterwill to help her friends.

معنی فارسی کلمه counterwill

: معنی counterwill به فارسی

اراده‌ای که خلاف خواسته و میل فردی عمل می‌کند.