معنی فارسی courtiery
B2رفتاری که به آداب و رسوم درباری مربوط میشود و شامل ادب و احترام به دیگران است.
Relating to the behavior and manners associated with a royal court.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رفتار درباری در آن رویداد بر نجیبزادگان تأثیر گذاشت.
مثال:
The courtiery behavior impressed the nobles at the event.
معنی(example):
شیوه درباری او در فضای رسمی متمایز بود.
مثال:
Her courtiery manner was distinct in the formal setting.
معنی فارسی کلمه courtiery
:
رفتاری که به آداب و رسوم درباری مربوط میشود و شامل ادب و احترام به دیگران است.