معنی فارسی crackly

B1

دارای ترک‌های ریز یا صداهای مشابه، چنین به نظر می‌رسد.

Having a crisp or crackling texture or sound.

example
معنی(example):

صدای آتش ترک‌دار و دلنشین بود.

مثال:

The sound of the fire was crackly and comforting.

معنی(example):

او بافت ترک‌دار سیب‌زمینی سرخ‌شده را دوست داشت.

مثال:

She loved the crackly texture of the potato chips.

معنی فارسی کلمه crackly

: معنی crackly به فارسی

دارای ترک‌های ریز یا صداهای مشابه، چنین به نظر می‌رسد.