معنی فارسی craggy

B1 /kɹæɡi/

دارای صخره‌های دندانه‌دار و ناهموار.

Having rugged, uneven, or jagged features.

adjective
معنی(adjective):

Characterized by rugged, sharp, or coarse features.

مثال:

The goat climbed up the craggy rocks.

example
معنی(example):

صخره‌های خشن دشوار به صعود بودند.

مثال:

The craggy cliffs were hard to climb.

معنی(example):

از دیدگاه به مناظر خشن و دندانه‌دار نگاه کردیم.

مثال:

We admired the craggy landscape from the viewpoint.

معنی فارسی کلمه craggy

: معنی craggy به فارسی

دارای صخره‌های دندانه‌دار و ناهموار.