معنی فارسی crawm

B1

خزیدگی، به معنای حرکت خزنده یا حالت خزیدن.

The act or state of crawling.

example
معنی(example):

میزان خزیدگی موجودات به طرز شگفت‌انگیزی بزرگ بود.

مثال:

The crawm of the creature was surprisingly large.

معنی(example):

دانشمند خزیدگی را مطالعه کرد تا حرکت آن را درک کند.

مثال:

The scientist studied the crawm to understand its movement.

معنی فارسی کلمه crawm

: معنی crawm به فارسی

خزیدگی، به معنای حرکت خزنده یا حالت خزیدن.