معنی فارسی cribriformity
B1کرابریفرمیت، یا شبکهای از سوراخها که اجازه عبور مواد را میدهد.
The quality of having a sieve-like structure or perforated form.
- NOUN
example
معنی(example):
کرابریفرمیت ساختار برای عملکرد آن ضروری بود.
مثال:
The cribriformity of the structure was essential for its function.
معنی(example):
در زیستشناسی، کرابریفرمیت میتواند به یک ساختار جریانپذیر اشاره کند.
مثال:
In biology, cribriformity can refer to a porous structure.
معنی فارسی کلمه cribriformity
:
کرابریفرمیت، یا شبکهای از سوراخها که اجازه عبور مواد را میدهد.