معنی فارسی crine

B1

حالت یا اثرِ چروک یا چین و چروک در یک سطح که معمولاً در بافت یا سطح مواد مشاهده می‌شود.

The crease or wrinkle on a surface, often seen in materials or fabrics.

example
معنی(example):

در صبح آرام، کرین روی سطح آب قابل توجه بود.

مثال:

The crine on the surface of the water was noticeable during the calm morning.

معنی(example):

او هنگام دوختن لباسش کرین پارچه را متوجه شد.

مثال:

She noticed the crine of the fabric while sewing her dress.

معنی فارسی کلمه crine

: معنی crine به فارسی

حالت یا اثرِ چروک یا چین و چروک در یک سطح که معمولاً در بافت یا سطح مواد مشاهده می‌شود.