معنی فارسی crocky
B2شکل یا طراحی غیرمنظم یا دفرمه، معمولاً اشاره به اشیاء هنری.
Having a twisted or irregular shape, often used to describe artistic items.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
گلدان قدیمی و دفرمه شخصیت خاصی دارد.
مثال:
The old crocky vase has a lot of character.
معنی(example):
او طراحی دفرمه سفالگری را دوست دارد.
مثال:
She likes the crocky design of the pottery.
معنی فارسی کلمه crocky
:
شکل یا طراحی غیرمنظم یا دفرمه، معمولاً اشاره به اشیاء هنری.