معنی فارسی cubist
B2سبکی از هنر که در آن اشیا با استفاده از اشکال هندسی ترسیم میشوند، به گونهای که ابعاد و زوایا همزمان نمایش داده میشوند.
A style of art that represents subjects in a geometric form, often presenting multiple perspectives simultaneously.
- NOUN
example
معنی(example):
پابلو پیکاسو یک هنرمند معروف کوبیست بود.
مثال:
Pablo Picasso was a famous cubist artist.
معنی(example):
نقاشیهای کوبیستی معمولاً اشیاء را از زوایای مختلف نشان میدهند.
مثال:
Cubist paintings often show objects from multiple angles.
معنی فارسی کلمه cubist
:
سبکی از هنر که در آن اشیا با استفاده از اشکال هندسی ترسیم میشوند، به گونهای که ابعاد و زوایا همزمان نمایش داده میشوند.