معنی فارسی cuckoldly

B1

به طور مرتبط با وضعیت یا احساسات ککولد، به معنای داشتن ویژگی‌های ککولد.

Relating to or marked by the condition of being a cuckold.

example
معنی(example):

افکار ککولد او روز و شب او را مصرف می‌کرد.

مثال:

His cuckoldly thoughts consumed him day and night.

معنی(example):

او متوجه شد که حسادت ککولد او بی‌مورد است.

مثال:

She found his cuckoldly jealousy to be unfounded.

معنی فارسی کلمه cuckoldly

: معنی cuckoldly به فارسی

به طور مرتبط با وضعیت یا احساسات ککولد، به معنای داشتن ویژگی‌های ککولد.