معنی فارسی cuckoldom

B1

وضعیت یا شرایطی که یک مرد ککولد است.

The state or condition of being a cuckold.

example
معنی(example):

او آرزو می‌کرد که از وضع ککولد بودن فرار کند.

مثال:

He wished to escape the plight of cuckoldom.

معنی(example):

وضعیت ککولد معمولاً در زمینه روابط مورد بحث قرار می‌گیرد.

مثال:

Cuckoldom is often discussed in the context of relationships.

معنی فارسی کلمه cuckoldom

: معنی cuckoldom به فارسی

وضعیت یا شرایطی که یک مرد ککولد است.