معنی فارسی cueing
B1عمل نشانهگذاری یا ارائه علامت به فرد برای انجام یک عمل.
The process of providing signals or prompts to assist in performance or learning.
- VERB
example
معنی(example):
نشانهگذاری میتواند به یادگیری زبان کمک کند.
مثال:
Cueing can enhance language learning.
معنی(example):
بازیگر با دقت نشانهگذاری متنهای خود را تمرین کرد.
مثال:
The actor practiced cueing his lines with precision.
معنی فارسی کلمه cueing
:
عمل نشانهگذاری یا ارائه علامت به فرد برای انجام یک عمل.