معنی فارسی cullay
B1محفظهای کوچک یا جعبهای برای نگهداشتن و ترتیب دادن ابزارها و وسایل.
A container or box, especially for holding small items or tools.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک کولا برای تجهیزات ماهیگیری خود درست کرد.
مثال:
He made a cullay for his fishing gear.
معنی(example):
یک کولا برای سازماندهی ابزار کوچک مفید است.
مثال:
A cullay is useful for organizing small tools.
معنی فارسی کلمه cullay
:
محفظهای کوچک یا جعبهای برای نگهداشتن و ترتیب دادن ابزارها و وسایل.