معنی فارسی daddled
B1دستوپا زدن، به معنی به آرامی یا به طور بیهدف حرکت کردن است.
To waste time or to move in a lazy way.
- VERB
example
معنی(example):
کودک در حین پیادهروی به پارک بازی کرد.
مثال:
The child daddled while walking to the park.
معنی(example):
او در حین جلسه بازی کرد و مطالب مهم را از دست داد.
مثال:
He daddled during the meeting, missing important points.
معنی فارسی کلمه daddled
:
دستوپا زدن، به معنی به آرامی یا به طور بیهدف حرکت کردن است.