معنی فارسی daddles

B1

حرکت بی‌هدف یا بازی‌وار، به ویژه در حین انجام کارهای مهم.

Moves lazily or idly; to engage in aimless activities.

example
معنی(example):

او در حالی که باید درس می‌خواند، بازی می‌کند.

مثال:

She daddles around when she should be studying.

معنی(example):

گربه‌یل کوچک در خانه بازی می‌کند و هر گوشه‌ای را بررسی می‌کند.

مثال:

The kitten daddles through the house, exploring every corner.

معنی فارسی کلمه daddles

: معنی daddles به فارسی

حرکت بی‌هدف یا بازی‌وار، به ویژه در حین انجام کارهای مهم.