معنی فارسی dauby
B1حالت زشتی یا غیر جذاب در یک سطح، به ویژه در نقاشی یا مجسمهسازی.
Having a clumsy or unattractive quality, especially in art or decor.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دیوار داوبی زیبا نبود و نیاز به یک لایه رنگ جدید داشت.
مثال:
The dauby wall was unattractive and needed a fresh coat of paint.
معنی(example):
او بافت داوبی مجسمه را جذاب یافت.
مثال:
He found the dauby texture of the sculpture intriguing.
معنی فارسی کلمه dauby
:
حالت زشتی یا غیر جذاب در یک سطح، به ویژه در نقاشی یا مجسمهسازی.