معنی فارسی daubier

B1

کسی که از تکنیک داوبری در هنر استفاده می‌کند، اغلب تأکید بر احساسات و ناپاکی بیشتر دارد تا دقت.

An artist who employs daubery techniques, often focusing more on expression than precision.

example
معنی(example):

داوبیر یکی از دو نقاشی کمتر تصفیه شده بود.

مثال:

The daubier of the two paintings was less refined.

معنی(example):

رویکرد داوبیر او در هنر در جهانی که به کمال گرایی تمایل دارد، تازه کننده بود.

مثال:

Her daubier approach to art was refreshing in a world of perfection.

معنی فارسی کلمه daubier

: معنی daubier به فارسی

کسی که از تکنیک داوبری در هنر استفاده می‌کند، اغلب تأکید بر احساسات و ناپاکی بیشتر دارد تا دقت.