معنی فارسی daundering
B1پرسه زدن به معنای حرکت بدون هدف یا مقصد مشخص است.
The act of walking aimlessly or idly.
- VERB
example
معنی(example):
او در لبه جنگل در حال پرسه زدن پیدا شد.
مثال:
He was found daundering at the edge of the forest.
معنی(example):
در حال پرسه زدن در شهر، او به یک کافه پنهانی برخوردم.
مثال:
Daundering through the city, she stumbled upon a hidden café.
معنی فارسی کلمه daundering
:
پرسه زدن به معنای حرکت بدون هدف یا مقصد مشخص است.