معنی فارسی de-briefed

B1

در این زمینه، به اقدام بازجویی از یک فرد پس از انجام یک فعالیت اشاره دارد.

The past tense of debrief; means to have gathered information after an event.

example
معنی(example):

او به‌طور کامل قبل از ترک پایگاه مورد بازجویی قرار گرفت.

مثال:

She was de-briefed thoroughly before leaving the base.

معنی(example):

پس از بازجویی، مأمور به ستاد گزارش داد.

مثال:

After being de-briefed, the agent reported back to headquarters.

معنی فارسی کلمه de-briefed

: معنی de-briefed به فارسی

در این زمینه، به اقدام بازجویی از یک فرد پس از انجام یک فعالیت اشاره دارد.