معنی فارسی de-briefing
B1جلسهای که در آن اطلاعات مربوط به یک فعالیت یا عملیات بررسی و تحلیل میشود.
The act of gathering information after an event, typically in a formal setting.
- NOUN
example
معنی(example):
جلسه بازجویی بسیار آموزنده بود.
مثال:
The de-briefing session was very informative.
معنی(example):
در طول جلسه بازجویی، چندین مشکل شناسایی شد.
مثال:
During the de-briefing, several issues were identified.
معنی فارسی کلمه de-briefing
:
جلسهای که در آن اطلاعات مربوط به یک فعالیت یا عملیات بررسی و تحلیل میشود.